کارهایی که به اضطراب شدت می دهند:
طبیعی ترین واکنش انسانی هنگام اضطراب فاصله گرفتن است زیرا می دانیم با این در لحظه احساس امنیت خواهیم کرد. اما دوری کردن نه فقط به اضطراب تداوم میبخشد بلکه با گذشت زمان آن را بدتر می کند.
روند یادگیری مغز مثل دانشمندان است. مغز با کسب هر تجربه ی مثبت یا منفی آن را به صورت گواهی بر صحت باورش ثبت می کند. اگر از چیزهایی که می ترسید دوری کنید،فرصت ذهن را برای فراهم آوردن مدرکی دال بر اینکه می توانید از آن ترس عبور کنید و جان سالم به در ببرید از آن دریغ می کنید اعلام امنیت نسبت به مغز مغز کافی نیست باید موقعیت را تجربه کنید. مغزتان به راحتی متقاعد نمی شود. در نتیجه باید آن رفتار را بارها و بارها تکرار کنید. هر چند بار که لازم باشد. کارهایی که بیشتر زمانتان را به آنها مشغولید به حاشیه ی امنتان بدل میشوند، بنابراین اگر میخواهید از کار بخصوصی کمتر مضطرب شوید، آن را هر چند دفعه که می توانید انجام دهید.
وقتی یاد بگیریم با چیزهایی که ما را می ترسانند مواجه شویم، قدرتمان بیشتر می شود. با تکرار روزمره ی آنها به مرور زمان رشد می کنیم.
تصور کنید چه می شود اگر در پنج سال آینده تصمیمانتان را نه بر اساس ترس، بلکه بر مبنای زندگی دلخواهتان بگیرید.
ما به طرق مختلف از رنج و ناراحتی ناشی از احساس ترس دوری می کنیم؛ اگر رویدادی اجتماعی شما را مضطرب کنند. ممکن است با نرفتن به آن رویداد از ترسی فرار کنید. یا شاید به آن رویداد بروید؛ اما پیش از رفتن مقدار زیادی نوشیدی بنوشید. نوشیدن شاید همان لحظه از اضطرابتان بکاهد؛ اما باعث می شود برای رفتن به رویداد اجتماعی بعدی نیز این کار را تکرار کنید.
رفتارهایی که برای احساس امنیت و بی حس کردن کردن اضطراب انجام می شوند نیز به همین شیوه عمل می کنند. اما در کاهش یا از بین بردن ترس ما تاثیری ندارند؛ در واقع بر عکس عمل می کنند و باعث می شوند در رویدادهای بعدی بیشتر مضطرب باشیم؛ وابستگی به چنین کارهایی برای ایجاد حس امنیت، اضطراب را افزایش می دهند و زندگی را سخت تر می کنند.
فهرست زیر رفتارهای شایع برای ایجاد حس امنیت را نشان می دهند. رفتارهایی که اضطراب را در لحظه شکست می دهند، اما در دراز مدت به آن ها وابسته میشویم و از تغییر باز می مانیم :
فرار:
چه در موقعیتی اجتماعی ،چه در سوپر مارکت با فضایی بسته به محض احساس اضطراب تلاش میکنیم هر چه سریع تر محل را ترک کنیم.
اجتناب :
از روی اضطراب لحظه ای که برای دوری از موقعیتی اجتماعی به دعوت کسی نه میگویید یا برای دوری از اضطرابی که در سوپر مارکت به سراغتان می آید، ترجیح میدهید کالا را با پیک دریافت کنید، آرامشی آنی پاداش می گیرید.
((آخیش امروز از اضطراب خبری نیست )) اما هر چه بیشتر از چیزی دوری کنید ترستان بیشتر می شود و روزی می رسد که باید با آن مواجه شوید و این بار موقعیت برایتان سخت تر خواهد بود.
راهبردهای جبرانی:
این رفتار پس از تجربه ی موقعیتی بسیار اضطراب آور رخ می دهد مثلاً کسی که از عفونت و بیماری می ترسد پس از حضور در فضایی مثل بیمارستان بیش از حد دست هایش را می شوید.
پیشگیری:
پیشگیری یا حساس سازی زمانی است که بدترین احتمالات ممکن در موقعیتی ترسناک را در نظر میگیریم و خود را برای آن آماده می کنیم. اغلب خود را متقاعد می کنیم که این کار مفید است؛ زیرا در صورت آمادگی در امان خواهیم بود ممکن است به فرا هوشیاری و نگرانی بیش از حدی منجر شود که بوده که نتیجه ی مؤثری در پی ندارد و به اضطراب بیشتر می انجامد.
جست و جوی اطمینان خاطر :
در لحظه های اضطراب و تردید شاید از عزیزانمان بخواهیم که به ما اطمینان خاطر بدهند که همه چیز درست می شود، دیدن پیشانی کسی که دوستش داریم سخت است؛ در نتیجه اغلب برای اینکه به آرام کردن اضطرابمان کمک کنند با کمال میل به ما اطمینان خاطر می دهند. اما آرامش آنی با گذشت زمان اعتیاد آور میشود و ما نوعی وابستگی به آن شخص را در خود می پروریم در این حالت تقریباً همیشه به اطمینان خاطر نیاز داریم یا بدون همراهی شخصی که به ما احساس امنیت می دهد، نمی توانیم از خانه خارج شویم و این مسئله موجب مشکلاتی در روابطمان خواهد شد.
رفتارهایی برای ایجاد حس امنیت :
اگر به توانایی خود برای مقابله با اضطراب اطمینان نداشته باشیم، ممکن است در نهایت به چیزهایی تکیه کنیم که از نظرمان به ما امنیت می دهند. شاید دیگر نتوانیم بدون داروهای ضد اضطراب جایی برویم یا هرجا می رویم تلفن همراهمان را ببریم چون نگاه کردن به صفحه ای آن این امکان را به ما میدهد که از گفت وگو درباره ی رویدادهای اجتماعی دوری کنیم.